no_cache از شکست ناامید نشوید مصاحبه با شهرام فخار | مديريت موفقيت

از شکست ناامید نشوید مصاحبه با شهرام فخار

راهنما 09903337056

از شکست نا امید نشوید گفتگو با آقای فخار کارآفرین ایرانی

مجری برنامه به شوخی از آقای شهرام فخار سوال میکند که یکی از طرفدارن شما پیام داده شما هم فوتبالیست هستید هم خبرنگار و هم برند ساز و رستوران دار ، رفوگر فرش و حتی تهیه کننده ! آیا این همه تنوع در کار درست بوده ؟ پس این که میگویند از این شاخه به آن شاخه نپرید چه میشود ؟ آیا از شکست ناامید نشدن این انرژی را با آدم میدهد ؟ وی در پاسخ میگوید به واقع اکثر آن موارد بصورت فان و شاید مانند تفریح بوده برای من . یعنی من در هر کاری عادت دارم خودم را به انتهای کار میرسانم یعنی انگار که میروم تا ته کوچه بن بست و دست میزنم به ته کوچه م میبینم که هیچ چیز خاصی نیست و پس دیگر در آن قسمت یا کار نمی مانم و بدنبال کاری و جایی میروم که حس کنم چیزی برای گفتن من خواهد داشت . در واقع چه بحث رستوران یا مرغداری و یا هر چیز دیگری دوست ندارم که نمره ام از 100 نمره 20 شود . البته در این لحظه از 100 زندگی خودم به خودم 20 میدهم یعنی هنوز 80 نمره دیگر جای پیشرفت دارم .

مجری برناه باز میگردد به بحث احتمالی چند دقیقه قبل و میگوید : خوب ، به بن بست مرغداری رسیدید و به جایی رسیدید که جوجه های مرغداری مردند . یعنی اون روز صبح بیدار شدید و دیدید که مرغداری که آنهمه سرمایه و زحمت برایش کشیده اید از بین رفته ، چه حسی داشتید ؟ این که میگویید ناامید نشوید آیا خودتان کلا ناامید از شغل و حرفه و کسب و کار شدید ؟ این کارآفرین موفق در جواب میگوید : البته شب حالم خراب بود اما صبح دوباره با انرژی مثبت بلند شدم و گفتم "درستش میکنم" . یعنی آدم نباید به این سادگی ها ناامید بشه ، برسی کنید مشکل کجا بوده . آیا در مدیریت شما مشکل بوده ؟ پیش بینی بازار ؟ روش تولید ؟ کنترل هزینه ها ؟ خلاصه مشکل رو پیدا کنید و با روحیه و انرژی مثبت مشکلات رو برطرف کنید و دوباره شروع کنید .

وی در ادامه میگوید : کلید موفقیت این است که بسادگی از شکست ناامید نشوید ، یادم می آید یک روز با مادر و خواهرم رفتیم برای خرید به یک مرکز تجاری در غرب تهران . رفتیم داخل مرکز پس از خرید هنگام خروج دیدیم که یک مغازه بود که روی آن پلاکارت زده بودند این مغازه اجاره داده میشود . شماره طرف رو یادداشت کردم و تماس گرفتم که من این مغازه رو میخواهم . صاحب مغازه در پاسخ گفت 3 میلیون پول پیش و درست خاطرم نیست شاید 300 هزار تومان هم برای اجاره و این موضوع در سال 83 اتفاق افتاد . در واقع رستوران های زنجیره ای پذر خوب از همین جا شروع شد ، با سه میلیون تومان که صبج فردای آن روز چک آن را به صاحب مغازه دادم و کارم رو شروع کردم .

در آن هنگام برند ما برند فارسی نبود و به زبان لاتین بود . بالاخره کار را که ادامه دادم کارمان گرفت . شعبه یک ، شش ماه بعد شعبه دو  .. بشرطی که مشکلات را بررسی کنید تا از اشتباهات پند بگیرید ، این نتیجه از شکست ناامید نشدن است ..

مجری برنامه میپرسد که آیا شما تا آن زمان تجربه فست فود یا چیزی در این زمینه داشتید ؟ آقای فخار میگوید : در حدود 17 سالم بود که با بچه یک ساندویج فروشی سر کوچه مان زدیم . یعنی از بچگی دوست داشتم رستوران و این جور کارها رو ، یعنی توبدنم کار رو حس میکردم و علاقه داشتم . در ادامه بحث بالا رستوران پدر خوب رو که شروع کردیم کار گرفت . شعبه یک و دو ، سه ، چهار و پنج و کار خوب بود . شاید حدود دو سال گذشت و ناگهان در یک شد اماکن تهران هر پنج شعبه مرا پلمپ کرد . دوباره حس کردم که رسیدم به همان نقطه مرغداری و همه چیز دوباره تمام شد !

با کمی بررسی متوجه شدیم که اماکن بدرستی ایراد گرفته بود و ما اجازه نداشتیم از اسامی خارجی در برند و نام برند خود استفاده کنیم . دوباره از ابتدا شروع کردم و نام برند رو از لاتین به فارسی یعنی همین رستوران پدر خوب تغییر دادم . جالب اینکه انگار از اون روز خداوند یک نظر دوباره ای به من کرد ، یک انرژی دوباره به من داد . از آن روز بصورت تصاعدی شعبه ها افزایش یافت . زدیم و  زدیم و زدیم و باورش مشکل است در یک مرحله من در 44 روز 14 افتتاحیه شعبه ها رو داشتم .