محمد تقي مهديخاني در ايران راه اندازی اولين تاكسيراني خصوصي
راهنما 09903337056
محمد تقي مهديخاني در ايران راه اندازی اولين تاكسيراني خصوصي
آقای مهدیخانی از ثروتمندان ایرانی میباشد ، ایشان پس از 18 سال انتظار مادرش در بارداري بالاخره در آبانماه سال 1341 در خيابان نواب تهران چشم به جهان گشود . پدر وي كفاش ماهري بود و مادرش خانه دار بودند . پدر و مادر وي بيسواد بودند ولي لبريز از تجربيات و شعور اجتماعي كه شهره خاص و عام شده بودند .
ايشان راجع به زندگينامه خود چنين مينويسد : از سن 9 سالگي هم آغوش پدر به شغل كفاشي در بازارچه سيد ولي مشغول بكار شدم و در عين حال درس ميخواندم ، در اين ايام منزل خود را به خيابان خاوران منتقل كرده بوديم ، طبق روال هرروز صبح همراه با پدرم بعد از آماده كردن وسايل كفاشي پدرم ، به مدرسه كه در همان مسير بود ميرفتم بعدازظهرها هم حدود 3 ساعت در كنارپدر مشغول بكار بودم و سپس از خيام تا چهاراه سيروس را پياده مي پيموديم و از آنجا تا خاوران را با اتوبوس ميرفتيم . بدليل انتظار طولاني مادر در بدنيا آمدنم عشق و علاقه فراواني نسبت به من داشت و چنانچه دقايقي دير به منزل ميرسيديم باعث نگراني وي ميشد . در يك زمستان سرد مادرم بدليل اتفاقي دچار ضايعه نخاعي شد كه بدليل فقر نتوانستيم به معالجه مادرم بپردازيم و متاسفانه مادرم فلج شد .
بعد از طي كردن دوره راهنمايي به پيشنهاد پدر در كنار يكي از دوستان پدرم كه كار فروش لوازم يدكي پيكان را بعهده داشت بعنوان پادو مشغول بكار شدم . از آنجا كه كار كردن و كسب روزي حلال را عار نميدانستم از هيچ تلاشي در كارم دريغ نكردم و با صداقت وعلاقه كار ميكردم به همين دليل پادويي كردنم فقط يكماه طول كشيد و پس از آن به شغل رسيدگي به دفتر حسابها مشغول شدم ، صاحب كارم علت اين محبتها را درستي و صداقتم عنوان ميكرد . انجام امور حسابداري را بطور كامل آموختم و امور تحويل اجناس و فروش آن لوازم را نيز بعهده گرفتم .
شرايطم بدين گونه سپري شد تا زمان سربازي فرارسيد ، دوره آموزشي را در پادگاني گذراندم كه پسرعمويم سرگروهبان آن بود و بدين ترتيب آن دوره هم به راحتي گذشت، و ادامه خدمتم را نيز در همان پادگان خدمت را با سمت مسئول خريد گذراندم ، و روز به روز بدليل علاقه اي كه به تعمير ماشينهاي از كار افتاده داشتم تجربياتي را نيز در اين زمينه كسب كردم . دوران سربازي را با كوله باري از تجربيات با موفقيت به پايان رساندم و مجددا به حرفه ي قبلي خود در زمينه لوازم يدكي بازگشتم با رویای میلیونر شدن .
در ابتدا با بررسي موقعيت بازار آن زمان تصميم گرفتم بعد از مدت كوتاهي كسب و كار مستقلي براي خودم داشته باشم و دوست داشتم ثروتمند و میلیونر شوم ، و البته با سرمايه اندكي كه داشتم اينكار كمي دور از عقل بود و احقاق آن ميسر نبود ، اما از آنجا كه خواستن توانستن است و حتما شما نیز این را میدانید ، من خواستم و شد .
بعد از دو ماه ازدواج كردم و طبق رسومات با دريافت هدايايي كه از مراسم جمع آوري كردم توانستم سرمايه اوليه كارم را فراهم كنم و يك باب مغازه به صورت اقساط در خيابان 17 شهريور خريداري كردم . بدليل اعتباري كه در بازار داشتم ميتوانستم به راحتي اجناس را تهيه كنم و همچنين بدليل فراگرفتن صنعت حسابداري به راحتي به امور حساب و كتاب مغازه نيز رسيدگي ميكردم . دركنار مغازه داري به فعاليتهاي همچون همكاري در فعاليتهاي فرهنگي در بسيج نيز مشغول بودم تا اينكه مسئوليت رانندگي آقاي فخرالدين حجازي و دكتر بهشتي نيز به من محول شد . همه چيز تا زمان پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران به خوبي پيش ميرفت تا اینکه ناگهان فروش و قيمت لوازم يدكي ماشين بطور عجيبي پائين آمد كه براي جلوگيري از اعتبار و احترامي كه كسب كرده بودم مجبور به فروش مغازه ام شدم و دوباره به صفر رسيدم ، بدين ترتيب شرايط بسيار تلخي را تجربه كردم .
در همين حين با توسل به آيه اي از قرآن كريم و اينكه هر زمان زندگي برايتان سخت شد هجرت كنيد ، به مشهد مقدس هجرت كردم و با كمك باجناق هايم خانه اي گرفتيم ، موارد زيادي براي كار بمن پيشنهاد شد كه از بين آنها رانندگي را انتخاب كردم و زوار امام رضا(ع) را جابه جا ميكردم . با تكيه بر الطاف خدا و برخورد مناسبي كه با مردم داشتم نسبت به بقيه رانندگان مسافران بيشتري نصيبم ميشد و درآمد بيشتري كسب ميكردم .
ايده ابداع موسسه خصوصي تاكسيراني از همان ابتدا كه با تاكسي كار ميكردم در ذهنم بود و به تحقيق و بررسي در اين زمينه در كشورهاي مختلف پرداختم اين پروسه 4 سال به طول انجاميد و سرانجام با همكاري شوراي عالي ترافيك ، شركت خصوصي تاكسيراني را تاسيس كردم در اين مسير تنها حامي من مجتمع فرهنگي آيت الله خوئي در لندن بود كه با سرمايه بسيار اندكي شروع به كار كردم . شاید شما نیز اینگونه شرایط را تجربه کرده باشید ، مدتی استراحت نیاز دارید تا خود و محیط را باز یابید و احتمالا بعد به آموزش های کوتاه مربوط به بروز شدن و شناخت بازار امروز میپردازید و بعد از اینکه نیاز بازار را پیدا کردید شروع میکنید .
در عین حال که شغل رانندگي را عار نميدانستم ولی همواره به مراتب بالاتري فكر ميكردم و با بررسي در اين زمينه در كشورهايي كه به سيستم زندگي در كشور ما نزديك بودند مثل آلمان پرداختم و الگوي كاريم را از آنجا انتخاب كردم .
بالاخره در سال 1380 خبر دريافت مجوز براي موسسه را توسط رياست وقت شوراي عالي ترافيك جناب آقاي رئوفي گرفتم و براي انجام امور به تهران بازگشتم . طرح جديد خود را با عنوان شركت تاكسيراني بيسيم (خصوصي ) را به آقاي بهبهاني (معاونت وقت حمل و نقل و ترافيك تهران) دادم ، بعد از گذشت 3 روز با من تماس گرفتند . احساس خوش موفقيت را داشتم و نهايتا" در بهمن ماه 1383 مجوز تاكسيراني خصوصي با برند تاكسي بي سيم تهران با نام بنده صادر شد، پس خواستم و توانستم ، به همين آساني و لطف و توکل بر خدا .
با يك برنامه ريزي مشخص و بروز و مدرن و جمع آوري اطلاعاتي كه طي سالها مسافرت به اقصي نقاط دنيا كسب كردم و پشت سر گذاشتن بسياري از مشكلات تلخ و شيرين ، هدفي كه دنبال ميكنم اين بوده است كه تاكسيها از سطح شهر جمع آوري شده و به مسافربري شهري نظمي نوين ببخشم .
پیمودن اين مسير را همراه با اميد ، حركت و همسفر لحظه هاي تلخ و دشوارم (همسرم) كه تاثير حضورش در طي اين راه انكار ناپذير ميباشد ، مي بينم .
اعتقاد آقاي مهديخاني از ثروتمند ایرانی براين است كه براي رسيدن به هدف بايد جنگيد ، با نشستن و منتظر بودن چيزي عايد نميشود ، تنها منتظر معجزه نمانيد ، اشتياق و قانع نبودن به داشته ها و شرايط موجود يكي ديگر از عوامل موثر در موفقيت و رسيدن به ثروت اين مرد ايراني است . به اعتقاد او تا زمانيكه شما نخواهيد هيچ كس به كمكتان نخواهد آمد ، آستين ها را بالا بزنيد و دليل ناتوانائي هايتان را به گردن ديگران نياندازيد .