no_cache راز ساده شکست آدمها در پشت دیوار موفقیت | مديريت موفقيت

راز ساده شکست آدمها در پشت دیوار موفقیت

راهنما 09903337056

راز ساده شکست در پشت دیوار موفقیت - شهرام محسنی

بزرگترین رازی که باعث میشه انسانهایی مانند من و شما تلاش کنند ، فعالیت کنند ، کلاس های مختلف بروند ، برنامه ریزی کنند ولی باز هم تا سرحدات موفقیت پیش رفته و دوباره شکست بخورند و به پایین باز گردند ، یک راز خیلی کوچک است . ولی این راز با تمام کوچکی میتونه بارها و بارها منو شما رو در مسیر موفقیت به شکست برسونه . این راز عجیب خستگی است .

تنها تعداد کمی از افراد توانسته اند که از مرز این راز بگذرند و به آن موفقیت هایی دست یابند که ما میتوانیم آنها را تحسین کنیم . این به این معنا نیست که این افراد قوی تر هستند ، بلکه به این خاطر است که یا بیولوژیک بدن آنها و یا سیستم تربیت و فرهنگ خانوادگی یا مدرسه که در آن بوده اند باعث شده که اینها بدانند چگونه با خستگی کنار آمده و با آن تعامل کنند .

وقتی که شما از مرز خستگی عبور میکنید بازدهی شما بجای افزایش رفته رفته کاهش میابد تا جایی که حتی کارها را خراب میکنیم و دست به کارهایی میزنیم که میگوییم ای کاش آن کارها را نکرده بودیم . تحقیقات در یک بیمارستان نشان میدهد بازدهی افرادی که در آن مشغول بوده اند از پرستار و پذیرش تا پزشک ها و سایرین ، بطور میانگین بازدهی 100 % در روز برایشان در نظر گرفته بودند یعنی در طول 5 روز کاری هفته 500 درصد بازدهی حاصل میشد . در زمان های اضطراری سرپرستان بیمارستان مجبور میشوند برای پاسخ گویی به بیماران تعداد روزهای کاری را به 6 روز در هفته افزایش دهند . پس از گذشت زمان کافی مجددا بررسی تحقیقاتی انجام شد ، و محققین مشاهده کردند بجای افزایش مجموع بازدهی با کمال تعجب کاهش داشته است . یعنی بازدهی در هر روز کاری به میانگین 75 درصد و درنتیجه مجموع شش روز کاری در هفته به 450 در صد رسیده بود و این حتی از بازدهی 5 روز در هفته نیز پایین تر رسیده بود !

پس متوجه میشوید که خستگی از یه حدی که میگذرد ما نه تنها پیشرفت نمیکنیم بلکه انرژی را گاهی بصورت منفی نیز بکار میبریم . مانند آن مثال معروف هیزم شکن ، مسابفه درخت بریدن با تبر بود و همه سریع شروع کردند . فردی که عاقل تر از بقیه بود بر عکس آنها ابتدا به تیز کردن تبر و بررسی اینکه چگونه درخت را قطع کند پرداخت . او در ظاهر از بقیه عقب تر بود اما پس از مدتی که تبر خود را تیز کرد و بررسی های لازم را انجام داد براحتی و زودتر از سایرین درخت خود را قطع کرد . دوری و رفع خستگی به مانند تیز کردن تبر در واقع بازدهی و سرعت ما را بمراتب افزایش میدهد .

پس عزیزان یک فکر سالم و پر انرژی غیر خسته در مدت شاید چند ساعت براحتی به نتایج و تصمیماتی میرسد که یک فکر خسته شاید هفته ها باید بررسی کند تا شاید به آن نتایج برسد . خستگی از سویی دیگر بشدت بر روی تصمیمات ما مثلا کدام ماشین را بخرم ، با فلانی ازداج کنم یا نه ، به فلان دانشگاه بروم یا نه ، که آینده ما را میسازند تاثیر میگذارد . در واقع بشر امروزی برای تصمیم گیری ابتدا فکر و بررسی میکند اما در نهایت و انتها برای اتخاذ تصمیم معمولا به مجموع حس رجوع میکند . بدین ترتیب که در برخی نواحی مانند سر انسان و یا نواحی سینه و روی ریه ها و نیز در پایین دیافراگم و دنده ها که که بطور عامیانه میتوان به عنوان دل نام برد ، ما به ارزیابی و وزن کردن نهایی اطلاعات برای یک تصمیم میرسیم و اگر در دل حس خوب داشتیم آن تصمیم را اجرا میکنیم و اگر حس بد بود آن را لغو میکنیم . نکته نهایی اینجاست هنگامی که ما خستگی مان از حد گذشته باشد بطور اتوماتیک و پیشاپیش در قسمت های سر یا سینه و ریه ها و نیز دیافراگم انرژی های منفی و دوست نداشتنی وجود دارند و در نتیجه تصویر نهایی اطلاعات مورد تصمیم گیری را تحت تاثیر شدید قرار میدهند .

از طرفی دیگر همانطور که میدانید استرس و عصبانیت ریشه اکثر ناهنجاری های اجتماعی مانند طلاق و نیز عامل اولیه و بستر تقریبا تمام بیماریها میباشد و در خستگی استرس و عصبانیت تا 90 درصد افزایش میابد . برای مثال فردی را در نظر میگیریم که در حالت سرحال و بدون خستگی باشد  . حال در مقابله با مشکلاتی مانند اینکه همسر وی با طرز ناخوشایندی با وی صحبت کرده و یا یک همکار بخشی از پول او را هنوز پس نداده و یا شخصی در حال عبور به ایشان تنه میزند ، خیلی ساده و نرمال میتواند از این موضوعات گذر کند و هیچ تنشی برایش محصوب نمیشود . اما همین فرد با همین اتفاقات در اوج خستگی بصورت بحران برخورد میکند و ممکن است کاری یا حرفی بزند که تا مدتها و سالها از کرده خود پشیمان باشد .

حال از کجا بدانیم که خسته ایم !! باید بخاطر داشته باشید که اکثر ما با داشتن اراده و پشتکار قوی عموما خستگی ها را یا نادیده میگیریم و یا آنها را سر و بی حس میکنیم که دیگر حسشان نکنیم ، مانند فردی که پایش میخچه یا مشکل کوچکی دارد اما کمی که در همان حال راه میرود درد پا بیحس و سر میشود . اکنون حتی با مثالهای شوخی نیز میتوان خستگی هایی را که متوجه نبودید نشان شما داد . مثلا در آنطرف خیابان یک عابر بانک است که کسی در آنجا نیست ولی همینکه شما میخواهید به طرف آن بروید کلی آدم از راه میرسند و به طرف آن میروند ، و یا آن طرف مسیر خیابان خلوت است همینکه شما میخواهید به آن طرف بروید انگار که میشود اتوبان و کلی آدم و ماشین به آن طرف میروند . اینها نشانگر آن است که ضمیر ناخودآگاه شما با قدرت زیاد اما سیگنالهای غلط ارسال میکند یعنی خستگی حتی به ضمیر ناخودآگاه هم رسیده و سیگنالها را مخدوش میسازد .

بخش از ضمیر ناخودآگاه ما تصمیمات پنهان اتخاذ میکند و برخی دیدار ها و موقیعت ها را بدون آگاهی خودآگاه ما انجام میدهد . مثلا دیدن غیر منتظره فردی در یک مکان غیر قابل تصور ، پیروزی ها و یا شکست های بدون دلیل منطقی و ظاهری برای ما . اکنون بدانید که خستگی این فرایند بسیار مهم را نیز بشدت تحت تاثیر مخرب خود قرار میدهد ، و خیلی مواقع آن میشود که شما نمیخواستید .

در نهایت دوستان عزیز همین نکته بظاهر کوچک ساده خستگی ، اگر بتوانید بر آن فائق آیید شاید از تمام کلاسها و آموزشهای شما ، هوش IQ و بازسازی هوش EQ شما در مجموع کارآیی بیشتری داشته باشد و مهمتر باشد . این موضوع با تمام ساده انگاری مهمتر از آن است که تنها در یک ویدیو یا صفحه به اتمام برسد . سعی دارم در فرصت های بعدی بخش های خلاصه ویدیو یا متن هایی آموزشی برای کنترل حرفه ای و تعامل با خستگی برایتان آماده کنم و نیز در بخش محصولات سایت مدیریت آسان موفقیت نسخه کامل آن نیز تولید و در دسترس قرار دهم .

مهمترین تمرین برای اکنون : به خستگی های خودتون احترام بگذارید ، این سیستم خستگی سیستم طبیعی بدن ماست همانند گرسنگی و خواب و خیلی چیز های دیگر . با اراده و پشتکار بیش از حد خستگی را نادیده نگیریم و احساس خستگی را سر و بیحس نکنیم و به آن احترام بگذاریم و هر جا که لازم است با خستگی ها مدارا کنیم ، چه خستگی ذهنی و فکری ، چه خستگی روحی و احساسی . اگر لازم شد فورا استراحت بدهیم حتی گاهی یک روز کامل برای استراحت خوب است ، بیاد داشته باشید که تیز کردن تبر اتلاف وقت نیست بلکه سرعت و بازدهی را بمراتب افزایش میدهد .

اکنون به یک نکته تاریخی اشاره میکنم که بیاد داشته باشید کوچک شمردن موضاعت مهم میتواند چه عواقب بدی داشته باشد . یکی از تلخ ترین شکست های جنگی برای حضرت محمد جنگ احد بود . ایشان به یاران فرموده بودند ما اگر پشتمان به کوه باشد دشمن هر چقدر پر تعداد باشد ما شکست نخواهیم خورد چون نمیتوانند ما را محاصره کنند و مجبورند نفر به نفر از روبرو بیایند . اما مشکل در این بود که در پشت کوه یک دره و تنگه ای قرار داشت که اگر دشمن کوه را دور میزد میتوانست آنها را محاصره کند . حضرت رسول به 10 نفر از زبده ترین تیر اندازان میگوید بروید بالای کوه و حتی اگر دیدید کرکس ها بر سر مردار دشمنان نشسته اند شما از آن بالا تکان نخورید . متاسفانه اینطور نمیشود و دشمن به این کلک که شکست خورده و متواری شده اند کوه را دور زده و از پشت تنگه حمله میکنند . بیشتر تعداد تیر اندازان بالای کوه به گمان آنکه دشمن شکست خورده و نیازی به دفاع از پشت کوه نیست برای جمع آوری غنایم پست خود را ترک میکنند ، یعنی موضوع را کوچک و ساده میشمارند و دست کم میگیرند . و آن تلخترین شسکت حضرت محمد میشود که عمویشان حمزه سیداشهدا نیز در آن جنگ به شهادت میرسد .

عزیزان ، دوستان این نکته خستگی را با تمام کوچکی و سادگیش اصلا دست کم نگیرید و روی آن تمرکز و کار کنید .