no_cache مجید کیا استاد مدرس طرز تفکر و تکنیک های موفقیت | مديريت موفقيت

مجید کیا استاد مدرس طرز تفکر و تکنیک های موفقیت

مجید کیا استاد مدرس موفقیت nlp هیپنوتیزم

راهنما 09903337056

گاهی یک اتفاق میتواند مسیر زندگی و نگاه انسان را هستی تغییر دهد ، استاد مجید کیا در سال 1383  یک سری دلایل با مرگ روبرو شدند و به لطف ایزد الهی جان بدر برده و این موضوع باعث شد نگاه دقیق­تری به زندگی را شروع کند ، تا حضور مفیدتری را در این جامعه انسانی داشته باشد و افکار استاد این بود که جتی اگر بتواند حداقل یک نفر را توسط خود به یک دل خوش و دلگرمی برساند .

مجید کیا با انجمن معتادان گمنام به امر مددکاری آشنا شده و شروع به خدمت نمود . در همین راستا با فلسفه شرق- عرفان ایران زمین- اسلام شناسی آشنا شدند و نوع جدیدی از تفکر و راه­های درست اندیشیدن و مثبت فکر کردن ایشان را  جذب کردنند که با مکتب NLP (برنامه ­ریزی- عصبی - کلامی) تاثیر کلام به روی اعصاب آشنا شدند که توضیح بسیار جالبی را برای هر موضوعی داشت و هر مبحثی که در فلسفه وجود داشت را با دلایل علمی توضیح می­داد و بعد از خواندن چندین سال بصورت آکادمیک هم فلسفه هر موضوعی را فهمیدند، هم دلیل علمی آنرا بعد از تدریس چندین دوره ارتباط موثر و نفوذ در دیگران به مدیریت فروش یزد تایر و گلدستون درامدند و بعد از آن در حوزه­های زیر فعالیت کردند.

 

 بیوگرافی مجید کیا

مربی NLP

مربی، مدرس و محقق ایناگرام (شخصیت ­شناسی 9 گانه)

مربی و مدرس EMDR

مربی و مدرس هیپنوتیزم اریکسونی

مربی و مدرس تحول تغییرات فردی، سازمانی

مربی و کوچینگ سازمانی و خانواده

مدیر و کارشناس فروش یزد تایر و گلدستون

مشاور و مربی ترک اعتیاد (انجمن معتادان گمنام- کنگره 60)

مشاور ارشد و مشاور سازمانی و هیئت مدیره شرکت مهندسی تهران آرا

نویسنده و مولف کتاب معجزه NLP در فروش (زیر چاپ)

خوب است برای آنکه بدانید از كجا باید شروع کرد و گام در مسیر موفقیت مطمئن و گام بگذارید از آموزش های استاد که در پایین این صفحه نیز موجود است بهره ببرید . سعی بر آن دست تا آموزشهای کوتاه کاربردی در دسته بندی های مختلف معنا دار گنجانده شود تا شما عزیزان براحتی بتوانید ایده ها و تمرینات ساده را دریابید . امید است برای تمرینات و آموزش های پیشرفته بتوانید از استاد مجید کیا در کلاسهای حضوری ایشان نیز سود ببرید .

 


دفترچه اهداف یعنی ارزش قایل شدن برای زندگی خود ، در آن براحتی و آزادانه خیالبافی کنید و سناریوی زندگی آینده خود را رقم بزنید .. استاد روانشناسی موفیت مجید کیا .. .. دفترچه اهداف گام اول موفقیت آزادنه خیالبافی کنید عرض سلام خدمت دوستان عزیز و یاران همراه؛ مجید کیا هستم، از سلسله مجموعه های راز زندگی آسان در ...ادامه مطلب

آسان در خدمت شما عزیزان هستم این روزها تب موفقیت و موفق شدن دارد همه گیر می شود و همه به دنبال این هستند که به موفقیت برسند. موفقیت از نظر هرکدام از ما یک تعریفی دارد و مهم این است که تعریف ما از موفقیت چیست و ما باید به همان تعریف برسیم. اما تعریف کلی که از موفقیت می کنند این است که شما زمانی که یک هدف تعیین می کنید و به آن هدف می رسید یعنی موفقیت. نیازهای ما در ما تولید اهداف می کنند، یک نیازی در ما به وجود می آید و یک هدفی را برای ما به وجود می آورد. یعنی من نیاز به گرما به پیدا میکنم، نیاز پیدا میکنم که گرم بشوم و هدف خریدن یک لباس گرم برای من تعیین می شود و وقتی که به این هدف می رسم یعنی به موفقیت رسیده ام. راز زندگی آسان خیلی خیلی خیلی جلوی چشم شما عزیزان است اما تا به حال به آن توجه زیادی نداشته اید. انشاءا... با کمک همدیگر این ها را کنار خواهیم زد، این ابرها را کنار خواهیم زد و راز زندگی آسان را خواهیم دید و آن را در زندگی به کار خواهیم برد. اولین قدم برای این که موفق شویم این است که اول باید در درون خودمان موفقیت را خلق بکنیم یعنی ما باید در درون خودمان یک شخص موفق از خودمان خلق بکنیم تا این به بیرون انتقال پیدا بکند تا ما بتوانیم خروجی و یک رفتار مناسب داشته باشیم؛ رفتاری که یک آدم موفق انجام می دهد. پس برای این که نیاز به یک سری ابزار و یک سری مهارت ها داریم. یکی از آن چیزهایی که لازم داریم این است که باید یک دفترچه برای خود تهیه بکنیم به نام دفترچه ی هدف. این دفترچه قرار است دفترچه ی سرنوشت ما باشد، یعنی این که  چیزهایی که در سر ما نوشته می شود باید در آن دفتر نوشته شود و به حقیقت نزدیک شود و در نهایت به حقیقت تبدیل شود. سرنوشت ما چیزهایی است که در سر ما نوشته می شود. برای این دفترچه ی اهداف برای خودتان ارزش قائل باشید؛ یک دفترچه ای که نصف آن خالی ست را به عنوان دفترچه ی اهداف انتخاب کنید.سریعاً بروید و برای خودتان ارزش قائل شوید و یک دفتر شیک تهیه کنید و از آن به عنوان دفترچه ی اهداف استفاده کنید. دفترچه ی اهدافتان را که تهیه کردید، پنجاه هدف خود را در آن بنویسید. ممکن است نوشتن پنجاه هدف سخت باشد اما عیبی ندارد؛ کم کم یادتان می آید. شاید بار اولی که بخواهید اهداف خود را بنویسید بیشتر از ده هدف یادتان نیاید اما اشکالی ندارد، یادتان می آید. یک ساعت بعد، یک روز بعد، دو روز بعد اهداف جدیدی یادتان می آید و می توانید اهداف خود را بنویسید. موقع نوشتن اهداف کاملاً رویاپردازانه عمل کنید. یعنی دو دو تا چهارتا نکنید و به این فکر نکنید که من به این دلیل به این هدف نمیرسم یا این هدف در دسترس نیست، نه، کاملاً رویاپردازانه عمل کنید و شما در  حکم یک کارگردان که تمام امکانات خوب و عالی را در اختیار دارد قرار بگیرید برای ساختن سناریو و فیلم زندگی خودتان. پس اهداف خود را کاملاً رویاپردازانه بنویسید. اهداف را از کوچک ترین تا بزرگ ترین بنویسید. موقعی شما هدف دارید که تنهایی بروید و سه کیلو نان خامه ای بخرید و همه آن ها را تنهایی بخورید. این هدف بسیار کوچکی است. از کوچک ترین اهداف تا سفر به کره ی ماه و رئیس جمهور شدن و خیلی چیزهای دیگر که از نظر شما خیلی بزرگ است. همه ی این اهداف را بنویسید. اهداف را سطر به سطر بنویسید. م خرید کاپشن قرمز خرید ساعت به دست آوردن فلان چیز گرفتن مدرک سطر به سطر اهداف خود را بنویسید تا در گام های بعدی با هم دیگر برویم به سراغ این که راز زندگی آسان چیست و ما چطور می توانیم یک شخصیت موفق باشیم. به خدا بزرگ می سپارمتان، آرزوهای خوب برای شما دارم و مطمئن باشید که راز زندگی آسان در جلوی چشم شماست پیروز باشید

اول باشیم هدف انگیزه انعطاف مجید کیا

در هدف خود بهترین و نفر اول باشیید .. کافیست در خود ایجاد انگیزه کنید و همواره بازنگری کنید تا در صورت نیاز براحتی انعطاف پذیر بوده و برنامه درازمدت مناسب داشته باشید .. .. چطور همیشه نفر اول باشیم؟ مواد لازم : یک انسان هدفمند داشتن برنامه‌ریزی دقیق و بلندمدت تقویت کردن اصل انعطاف‌پذیری داشتن انگیزه پیدا کردن یک ...ادامه مطلب

اصل انعطاف‌پذیری داشتن انگیزه پیدا کردن یک الگوی مناسب در همان زمینه برای این‌که ما بتوانیم همیشه نفر اول باشیم باید در خودمان جستجو کنیم که نفر اول بودن برای چه؟ نفر اول بودن چه حسی را به ما می‌دهد؟ می‌آییم برای یک‌لحظه چشمان خود را می‌بندیم و تصور می‌کنیم که آن روز موعود فرا رسیده است و ما در آن زمینه‌ای که می‌خواهیم نفر اول هستیم . آیا احساس خوبی داریم ؟ اگر احساس خوبی داریم که عالی است ، ولی اگر احساس خوبی نداریم چشمانمان را باز می‌کنیم ، به زمان حال برمی‌گردیم و باید مواردی را جستجو کنیم . اگر احساس خوبی نداریم این چند نکته برای ما دارد . این‌که ممکن است ما اصلاً به این هدف نرسیم ، چراکه ضمیر ناخودآگاه از رسیدن به آن امنیت نمی‌گیرد ممکن است برسیم اما با سختی‌ها و موانع بسیاری روبرو شویم و درنهایت ممکن است برسیم اما از رسیدن به آن هیچ احساس رضایت درونی نداشته باشیم به این کاری که الآن کردیم سفر زمان در کادر جدید می‌گویند که ما می‌توانیم راجع به هر هدفی به کار ببریم . پس ما در درجه اول در کادر زمان سفر می‌کنیم و به آینده می‌رویم تا ببینیم که چه احساسی از این‌که به آن هدفی که می‌خواهیم برسیم خواهیم داشت؟ برای این‌که همیشه نفر اول باشیم بعد از این که کادر زمان را طی کردیم باید یک الگوی مناسب برای خودمان پیدا بکنیم. ما با این کلمه‌ی الگو و با این الگو و متد الگوبرداری خیلی کارها انجام می‌دهیم چراکه بنا و اساس این علم بر الگوبرداری ست. یک الگوی مناسب پیدا می‌کنیم که در آن زمینه به موفقیت رسیده است . او را رصد می‌کنیم و کاملاً جستجو می‌کنیم که او برای رسیدن به این جایگاهی که الآن دارد چه‌کارهایی انجام داده است . کارهای او را یادداشت می‌کنیم . اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم این‌که او در مسیر اهداف خود چه چیزی را می‌بیند ، چه چیزی حس می‌کند و چه چیزی می‌شوند ؟ همه‌ی آن‌ها را ما الگوبرداری می‌کنیم ، یعنی او می‌بیند و ما سعی می‌کنیم در قالب او و از منظر او به این نکته نگاه بکنیم ، به قول بچه‌های سینمایی : دوربین POV چشم‌های الگو می‌شود یعنی دوربین از زاویه چشم‌های او نشان داده می‌شود و فقط دست‌های او درون کادر است . زندگی را به این صورت رصد می‌کنیم . کاملاً ازنقطه‌ نظر او ماجرا را نگاه می‌کنیم و تمام رفتارهای مثبت او را الگوبرداری می‌کنیم و میاوریم و در زندگی روزانه‌ی خودمان از فرمت خودمان رد می‌کنیم و ادامه خواهیم داد . منظور از این‌که گفته می‌شود از فرمت خودمان رد می‌کنیم یعنی این‌که شاید الگوی ما یک الگوی خارجی است و برای عبادت به کلیسا می‌رود ولی ما مسلمان هستیم و نماز می‌خوانیم . منظور از این‌که از فرمت خودمان رد می‌کنیم این است که آن کارهایی که ما می‌توانیم در کشور خودمان در قالب یک چهارچوب قانونی انجام بدهیم . در مسیر بعد از این که الگوبرداری کردیم ممکن است موانع ذهنی برای ما به وجود بیاید . موانعی که باورهای قدیمی ما و برنامه‌ریزی قدیمی ما آن‌ها را به وجود آورده‌اند ، موانع ذهنی‌ای از قبیل «تو نمی‌توانی»، «این کار برای تو خیلی بزرگ است»، «اگر شکست بخوری همه به تو می‌خندند»، «همه الآن منتظر هستند تا تو شکست بخوری تا تو را مسخره کنند» و جملاتی از این قبیل : «اگر این بار شکست بخوری تمام زندگی‌ات را از دست می‌دهی»، «وام بسیار بزرگی گرفته‌ای» ، همه‌ی این‌ها جزو موانع ذهنی‌ای هستند که برای شما ممکن است پیش بیاید . شما باید یاد بگیرید که مانع ذهنی را همان‌طور که از اسمش پیداست یا باید از روی آن بپرید یا باید از زیر آن رد بشوید و یا مانع را بردارید . بهترین حالت ممکن این است که مانع را بردارید ، چرا ؟ چون دوباره در یک مسیر دیگر مانع در سر جای خودش ایستاده است . معمولاً برای برداشتن موانع ذهنی احتیاج به جلساتی حضوری است تا با تکنیک‌های عملی بتوان مانع‌های ذهنی را برداشت ، اما چیزی که بتوان در قالب جملات و در قالب یک متن گفت این است که برای هر مانع ذهنی‌ای که هست شما سعی کنید یک یا چند مثال نقض بیاورید . خود این موضوع باعث می‌شود که موانع ذهنی شما کم‌کم برداشته شود . این‌که می‌گویند «کار بزرگ درنهایت باعث می‌شود شما زمین بخورید»، شما باید بگویید که «این‌طور نیست ، این‌همه آدم کارهای بزرگ انجام داده و پیشرفت کرده‌اند ، مثل فلانی» . وقتی‌که شما مثال می‌زنید ، یعنی شما مثال نقض آورده‌اید و وقتی‌که مثال می‌زنید یک معیار جدید هم به ناخودآگاه داده‌اید و این خودش موانع ذهنی را از بین خواهد برد . بعد از موانع ذهنی شما باید انگیزه‌ی خود را مدام چک بکنید . گاهی اوقات در اثر یک جو محیطی ، در اثر یک نیاز ما به سمت یک هدف کشیده خواهیم شد ولی بعد از مدتی می‌بینیم که انگیزه‌ی ما دیگر آن انگیزه‌ی قبلی نیست . ولی صد درصد روزی که انگیزه و این هدف درون ما شکل گرفت دلایل محکمی داشتیم که این کار را انجام داده‌ایم . کودکی در دوران کودکی مادرش در اثر بیماری در آغوشش فوت می‌کند و او با خودش می‌گوید که من در آینده حتماً باید پزشک شوم و نگذارم مادرها چنین در بی‌کسی و بی‌پناهی و فقر به کام مرگ بروند . دانشجوی رشته‌ی پزشکی می‌شود و در دانشگاه درس می‌خواند . با رتبه‌ای خیلی خوب و با نمرات خیلی خوب... ناگهان با خانمی آشنا می‌شود و برنامه‌ی ازدواج باهم دارند و این رابطه‌ی عاشقانه چنان به مزاج آنان خوش می‌آید که کم‌کم کودک از مسیر پزشکی خارج می‌شود و مدام در حال بیرون رفتن ، سفر رفتن ، سفر خارج رفتن و هدف را فراموش می‌کند . اصلاً امکانش هست که از دانشگاه بیرون بیاید . این کودکی که الآن بزرگ شده است را باید ببریم به همان روزی که مادرش در آغوشش فوت کرد ، از لحاظ ذهنی البته تا انگیزه‌اش را دوباره به دست بیاورد . همان روزی که انگیزه درونش شکل گرفت . همیشه به یاد داشته باشید هرجا که انگیزه‌تان را از دست می‌دهید برگردید به روزی که انگیزه درون شما شکل گرفت . چشمان را ببندید و در آنجا به این فکر کنید که چه می‌دیدید ، چه می‌شنیدید و چه حس می‌کردید . می‌دیدید که تمام دوستان از شما سبقت گرفته‌اند ، می‌دیدید که باید کاری انجام دهید ، می‌دیدید که خانواده نیاز دارد تا شما به آن‌ها کمک کنید ، می‌شنوید که همه می‌گویند خانواده فلانی با داشتن چهار پسر همچنان فقیرانه زندگی می‌کنند ، می‌شنوید ، می‌شنوید که مردم می‌گویند پسرهای فلانی چه بی عرضه هستند . این‌ها را می‌شنوید و حس می‌کردید که زندگی چقدر بد است و حس انزجار از خود داشتید . همه‌ی این‌ها باعث شد انگیزه درون شما شکل بگیرد تا شما آن هدف را انتخاب کنید ، در ضمن برای آگاهی از برخی مشاغل مانند  آموزش اسپیرولینا ، قالی بافی و بسیاری دیگر در قسمت جستجوی سایت کاوش نمایید . هر وقت انگیزه را از دست دادید به آن روزی برگردید که انگیزه درون شما شکل گرفته است . داشتن یک هدف و برنامه‌ریزی منسجم خودش باعث می‌شود که شما مدام هدف را چک کنید و ببینید که آیا به سرمنزل مقصود نزدیک شده‌اید یا از آن فاصله گرفته‌اید . این چند مورد را در کنار هم دیگر داشته باشید حتماً نفر اول خواهیدشد . موفق باشید

چرا دعای ما برآورده نمیشود استاد مجید کیا

چرا دعاهای ما مستجاب نمیشوند ؟ ابتدا باید بیاد داشته باشید که دعا آدابی و زمانی دارد .. تصمیمات قبلی و کلام گذشته شما همچنان در جهان وجود دارند و تاثیرات خود را میگذارند حال آنکه ممکن است دعای شما ناخودآگاه بر ضد تصمیمات قبلی و کلام گذشته شما باشد .. .. چرا دعاهایمان برآورده نمی شود؟ چرا دعا میکنیم؟ ...ادامه مطلب

دعا میکنیم؟ انسان چه احتیاجی به دعا دارد؟ اگر دعا برآورده شود، پس چرا احتیاج به تلاش است؟ در خانه جلوی تلویزیون نسشته ایم پاهایمان را روی هم می اندازیم جم نگاه میکنیم، چای سبز و دمنوش میخوریم بعد موقع چرت نیم روزی یک 10 دقیقه ای دعا میکنیم . مهم این است که وقت دعا کردن را بدانیم. بعد هر نماز، موقع خوابیدن و بیدار شدن از خواب و وسط روز بهترین موقع برای دعا کردن است اگر دعا کردن به تنهایی کافیست، پس چرا بزرگان ما اینقدر کار میکردند؟ چه بزرگان مذهبی ما، چه عرفای ما، فلاسفه ی ما، همه مدام در حال کار کردن بودند .حضرت محمد بازرگانی میکرد، حضرت علی چاه کنی و باغبانی میکرد، آنها که محبوب خداوند هستند و با گوشه ی چشمی کارهایشان انجام میشد، بزرگان برای ما استوره هستند و رفتارشان سر مشقی است برای ما و برای تربیت ما . بزرگترین بحث اینجاست که ما انتخاب های بد میکنیم، اتفاقا حل کردن این مسئله و بحث خیلی راحت است . بزرگترین بحث و مسئله این است که موقع انتخاب هایمان اصلا به آنها توجه نمیکینم . چرا به انتخاب هایتان توجه نمیکنید؟  چرا به آنها دقت نمیکنید؟ در نصف مواقع حتی از انتخاب کردن آنها آگاه نیستید، اغلب نوع تربیت و فرهنگ ماست که انتخاب هایمان آنرا شکل میدهند ، آنها اینقدر در رفتاروعادت های روزانه ی ما حل میشوند که به نظر میرسند فراتر از کنترل ما هستند . آیا تا بحال برایتان اتفاق افتاده در حالی که مشغول کسب و کارتان بوده اید و از زندگیتان لذت میبرده اید ناگهان با یک انتخاب یا مجموعه ای از انتخاب های کوچک احمقانه در نهایت همه ی تلاشها، و زحمات زندگیتان را از بین برده باشید؟! آن هم بدون هیچ دلیل مشخصی؟ شما قصد خراب کردن خودتان را نداشته اید ولی با فکر نکردن درباره ی تصمیم هایتان، و نسنجیدن خطرات و و نتایج بالقوه ی آن تصمیم ها، خودتان را مقابل عواقب نا خواسته و پیش بینی نشده ای دیده اید . هیچکس قصد ندارد چاق شود... ور شکست شود... یا طلاق گیرد ولی اغلب، حالا میگوییم اغلب...نمیگوییم همیشه... ولی گاهی اوقات این عواقب نتیجه ی مجموعه ای از انتخاب های بد کوچک ماست . وقتی ما انتخاب های بد انجام میدهیم... انتخاب های کوچک روزانه از اینکه چی بخوریم، چی بنوشیم و چه بگوییم، با چه کسی باشیم، با چه کسی نباشیم، همین انتخاب های کوچک ، وقتی آنها را اشتباه انتخاب میکنیم کاملا در یک مسیر اشتباه قرار می گیریم!!! و وقتی در مسیر اشتباه قرار بگیریم ، تمام اتفاقاتی که در آن مسیر برای ما می افتد همه اشتباه هستند . وقتی ما یک رابطه را اشتباه انتخاب میکنیم ، تمام احساساتی را که تجربه میکنیم اشتباه هستند . وقتی خودمان این اشتباه را کرده ایم، حالا می آیم دعا میکنیم که خدایا ممکن است مدیر مرا اخراج کند... لطفا خدایا من اخراج نشوم ، ولی دعای ما اثر ندارد ، چون انتخاب های ما اثراتی را به جا گذاشته که آن اثرات را نمیشود از این دنیا پاک کرد . سرخ پوست ها میگویند دوتا چیز را از این جهان نمیتوانی پس بگیری ، یکی کلامی که میگویی چون کلام در جو باقی میماند و تو دیگر نمیتوانی آنرا پس بگیری... و دیگر کاری که انجام میدهی چرا که آن کار اثری را از خود به جای میگذارد... و اثر آن کار در این دنیا به صورت انرژی باقی میماند و طبق قانون انرژی، انرژی هیچوقت از بین نمی رود . بخاطر همین دعاهای ما بی اثر میشود ! بخاطر اثر کارمان... بخاطر انتخاب اشتباهی که داریم وقتی ما یک انتخاب اشتباه میکنیم و یک کلام اشتباه را انتخاب میکنیم و میگوییم و کسی را می رنجانیم یک اثری از خود باقی میگذارد... و حالا ما هر چقدر دعا کنیم که آن اثر از بین برود... نمیشود ! و این قانون این جهان است و خداوند برای اینکه این جهان در نظم مطلق باشد، این قانون را به وجود آورده است . شما وقتی چراغ قرمز را رد میکنید، دوربین پلاک شما را ثبت میکند... هر چقدر هم دعا کنید شما جریمه خواهید شد... چون این قانون است ! وقتی که قانون های جهان را شما نادیده بگیرید، هر چقدر هم میخواهید دعا کنید! خداوند برای راحتی ما این قانون را و برای امنیت ما این قانون را وضع کرده است پس به دعای ما توجه نمیکند چون اگر دعای ما توجه کند امنیت ما به خطر می افتد. نگرانی باعث میشود فقط ما تمرکزمان را ازدست بدهیم... وقتی همه ی کارها را درست انجام داده ایم، بعد دچار مسئله ای میشویم که دست ما نیست، اینجاست که دعا میکنیم و اینجاست که خداوند حضور خودش را نشان میدهد... خداوند در همه جا ، حتی در آن قانون سخت هم حضور خودش را به ما نشان میدهد ولی ما چشم دیدنش را نداریم... یکی از صفات خداوند جبار بودن است ، ولی برای بقاء ما این جبار بودن نیاز است .  وقتی همه ی کارها را درست انجام داده ایم و دچار مسئله ای میشویم که دست ما نیست و منتظر یک پاسخ و یک ریکشن هستیم ، اینجا دعا میکنیم... و صبر میکنیم تا حل شود . در این لحظه است که ما نباید امیدمان را از دست بدهیم اگر امیدمان را از دست بدهیم ، ترس به سراغ ما می آید و ترس باعث میشود که خلاقیت ضمیر نا خودآگاه از بین برود . خیلی وقت ها دعاهای ما، از دست میرود.. چرا که خلاقیت ما از دست رفته... کافیست ما کمی خلاقیت انجام بدهیم تا دعای ما کار ساز شود ولی ترس نمیگذارد... در این شرایط فقط کافیست به خودتان اکسیژن کافی برسانید، به یک محیط باز بروید... و نفس عمیق بکشید تا مغزتان خوب کار کند و اکسیژن زیادی وارد خون شما شود و مغزتان خوب کار کند... اگر مروری به گذشته بکنید، میبینید که در موقعیت های مشابه  این چنین بارها قرار گرفته اید... شاید دقیقا مثل همین موقعیت نبوده باشد ولی مشابه بوده! و از همه ی آنها عبور کرده اید، پس به راحتی میتوانید از این موقعیت هم عبور کنید . پس نتیجه میگیریم که بارها دعای شما مستجاب شده...  با ایمانی که به خودتان و خداوند خواهید داشت دعاهایتان  مستجاب خواهد شد... و ایمان زمانی به دست خواهد آمد که انتخاب های درست داشته باشید... وقتی به انتخابهای خودتان ایمان آورید ، به خودتان و به خداوندتان ایمان خواهید آورد... و آنوقت است که دعا های شما مستجاب خواهد شد... در غیر این صورت دعاهایمان هیچوقت اثر نخواهد داشت !!!  

از ارتباط برقرار کردن نترس دوست جدید

آیا ارتباط و دوستی خوب است و یا حتی در دنیای امروز اجتناب ناپذیر است .. از ارتباط با دیگران میترسید که آسیب ببینید و یا ممکن است رییس شما بشوند و یا برعکس از دوست جدید خوشحال میشوید ؟ .. از ارتباط بر قرار کردن نترس _از فلانی خوشم نمیاد _من با هر کسی حال نمیکنم _برام مهم نیست ...ادامه مطلب

right;">_برام مهم نیست که پشت سرم چی میگن، من اینجوریم دیگه شاید برای ما مهم نباشد که با دیگران ارتباط برقرار کنیم ، چرا که اگر کارشان گیر ما باشد خودشان به دنباله ما می آیند ، اگر کسی را پیدا نکنم که ارتباط برقرار کنم ، دیوانه میشوم . - ما به ارتباط با دیگران نیاز داریم چرا که پله های موفقیت ما هستند ...ارتباط بدون احساس نمیخواهم ... ارتباط یک رابطه ی قرار دادی است ، از ارتباط بر قرار کردن میترسم ضربه بخورم ... ارتباط خیلی خوبه ، دوستای جدید و خنده و لذت ... آدمها به یکی نیاز دارند که بالا سرشون باشه و مدیریتشون کنه - ارتباط خیلی ساده و باحاله سخت نگیر ... پای حرف مردم ک مینشینی تعجب میکنی که چقدر نظرات متفاوت هستند ، حالا واقعا کدامین دیدگاه درست است؟ آن چیزی که مهم است این است که اصلا درست و غلطی وجود ندارد ... و این ذهن انسانهاست که درست و غلط را تایید میکند . ولی در نهایت علم و تجربه به این نتیجه رسیده است که برقراری رابطه امری اجتناب نا پذیر است ... و انسان معاصر محکوم به ارتباط برقرار کردن است ، هر چقدر که ما بخواهیم تنها باشیم باز هم مجبوریم با چند نفر ارتباط بر قرار کنیم ، ضمنا برای مطالبی مانند چگونگی افکار مثبت یا رموز موفقیت در قسمت بالای سایت جستجو نمایید . حال که حکم باید است ، مسؤلیتش را باید پذیرفت ... پس یاد میگیریم چطور به بهترین شکل انجامش دهیم .

چه شغلی انتخاب کنم روانشناسی

چه شغلی انتخاب کنم ؟ بر اساس راهنمای روانشناسی چه شغلی مناسب شماست و بسرعت در آن پیشرفت میکنید و به پول زیاد و نیز حس خوشبختی دست میابید .. .. هر كدام از ما در زندگي يك مأموريت يا رسالتي داريم كه در واقع يك برنامه ريزي عميق ناخودآگاه است كه معمولا در اوايل زندگي تا ٧-١٠ سالگي در ...ادامه مطلب

ذهن ما شكل ميگيرد ، كودك در اين دوران يك محروميت يا نياز را در خودش و اطرافيان احساس ميكند و ميبيند كه در آينده مأموريت او ميشود اينكه اين نياز را مرتفع كند . بر اساس راهنمای روانشناسی اگر توي فعاليتي كه رسالت و مأموريت ماست قدم برداريم ميتوانيم خيلي خوب بدرخشيم و استعدادهايمان را نشان بدهيم و از آنها به بهترين نحو استفاده كنيم و بهره ببريم . اين يك بُعد كار است كه بهترين روش اينست كه رسالتمون رو كشف كنيم و بعد در مسير رسالتمون يك شغلي رو انتخاب كنيم و ادامه بديم كه اين خيلي خوب خواهد بود و به خودي خود خلاقيت ما شكوفا خواهد شد و ما ميتوانيم خوش بدرخشيم و پيشرفت كنيم . احساس خوشبختي يكي از علائمي است كه ما در مسير رسالت و مأموريت خودمون وقتي قدم بر ميداريم خواهيم داشت اينكه خيلي احساس رضايت و خوشبختي ميكنيم . بعداز رسالت بحث علاقه مندي است : ما بـــايد شغلي را برگزینیم كه بر اساس راهنمای روانشناسی بهش علاقه داريم . یعنی بر اساس جو ، محيط ، چيزهايي كه مي بينيم و يا پيشنهاد هايي كه به ما ميشه شغلي را گزینش نكنيم ، اگر اين كار را بكنيم و شغلي اشتباه انتخاب كنيم چه بسا خيلي دور از علاقه و يا رسالت باشد كه در نهايت هيچ پيشرفتي نخواهيم كرد و ضميرناخودآگاه ما شروع خواهد كرد به مقاومت نشون داد و كوچكترين مقاومت باعث ميشه كه ما اون فعاليت رو كنار بزاريم و يا رفتارهايي را نشون بديم كه مطابق با اون فعاليت و شغل نباشه كه به تدريج اون فعاليت كنار گذاشته ميشه ، يا توسط خود و يا توسط كارفرما عذر ما رو ميخواهند . بحث مالي: بحث مالي يك بحث ارزشي میباشد ، بـــايد به سيستم ارزشي خودمون روجوع كنيم و ببينيم كه من چه ارزشي براي چه مقدار پول قائل هستيم ، اگر ما بخواهيم بصورت ظاهري يك مبلغي را بگوييم اصلا قابل قبول نيست چراكه ضميرناخودآگاه به دنبال چيزهاي مبهم نميرود . بـــايد مشخص باشد چه مقدار مبلغ مدنظر ماست؟ و از آن مهمتر آيا بدست آوردن اين مبلغ جزء ارزشهاي ما است يا خير ؟ اگر توي ارزش هاي من پول مطرح نيست و يا پول از اهميت خاصي براي من برخوردار نيست و من به استراحت كردن و يا به بودن در كنار خانواده بيشتر اهميت ميدهيم ، در چنين شرايطي ما به هر شغلي هم دست بزنيم باز با مشكل مالي روبرو خواهيم شد ، بنابراين بـــايد بتوانيم يكم نظم بوجود بياوريم در ارزش هامون براي پول، كه پول جزء ارزش هاي أوليه قرار بگيره كه اين امر ساده ولی مهم نيازمند انجام تكنيك هاي خاصي میباشد . اگر شغلي داريد كه مورد علاقه شماست بـــايد در كنارش ارزش مالي خودتون رو در ذهنتون افزايش بديد تا بتونيد پيشرفت كنيد ، اگر اين كار را نكنيد چون پول لازم و كافي رو بدست نمياريد چه برسد مانند انسانهای میلیاردر احساس خوب بدست بیاورید بلکه دچار دلسردي ميشيد و كارتون رو از دست ميدهيد اگر در حال حاضر به پول احتياج داريد بـــايد شغلي انتخاب كنيد كه اون مبلغ پولي كه ميخواهيد رو به شما بده و در كنارش به علاقه مندي و رسالت تون بپردازيد ( به صورت پاره وقت و يا آخر هفته) وقتي نياز مالي تون برآورده شد به مسير رسالت علاقه مندي تون بريد كه احساس بودن و مفيد بودن بكنيد .